سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ثمره عشق

سلام عزیزکم

نمیدونم چرا امشب هر چی شیر خوردی برگردوندی

خیلی نگرانم کردی

نمیدونستم باید چیکار کنم بلندت کردم و نفستو گوش کردم که جیغ زدی که بذارمت زمین و گذاشتمت که دوباره خوابت برداوه

علتشو نمیدونم

اومدم تا از این روزات برات بگم و حال خودم تو این روزا

  • مدل خوابیدنت رو دست میخوابی و خیلی کم به پشت میخوابی و موقع خوابیدنت اینقده از خودت صدا درمیاری مث لالایی مانند تا چشات گرم خواب بشه و صدات یواش یواش کم میشه تا خوابت ببره
5eg7f60i5tluzq1shbq.jpg
  • راستی یه هفته ای میشه که دیگه تنهایی تو اتاق خودت میخوابی تا صبح البته تا ساعت 11 خوابی به طور معمول
  • پاهات و خیلی با دستات میگیری
awk6ckpw3t3mqqket4.jpg
  • رو شکم می افتی و غلت می زنی 
jm0j4pz5r29e2jc64n7i.jpg
  • تو تختت خودتو به اینو و اونور میکوبی مث اینکه از نرمی تشک خوشت میاد        
  • اویز بالا تختت برات جالبه چون با یه نوعی کنجکاوری میبینیش
  • اگه اسباب بازی جدیدی جلو دستت باشه خیلی باش سرگرم میشی و همه جوره زیر و روش میکنی تا خسته بشی ازش 
  • تلفن صحبت کردن رو سرت میشه و وقتی گوشیو دست میگیریم تو همش میخواهی که گوشیو بگیری و از خودت صداهایی در میاری با لحن بالا و پایین
  • این روزا اگه بخوام کاری انجام بدم یا تو اشپزخونه باشم با کالسکه میبرمت و خوشت میاد فقط باید همش در حال حرف زدن باشم برات تا مشغول باشی 
zr866uri584i0ml6yx4.jpg

9yuglbef1b31nl1sa6n.jpg
  • تو رورویک نشستن رو خیلی وقته برات شروع کردم که از اهنگاش خوشت میاد و ذوق میکنی و خودتو هل میدی به سمت جلو ، البته با نوک پنجه اینکارو میکنی  

sas3o46byr9mgk6jez.jpg

  • دندون گیر که خیلی وقته تو دهنت میکنی
ft2qfje2vs7e1ijnvd.jpg
  • اشیا رو براحتی با دستات میگیری و تو دهنت میکنی
  • ها راستی اوایل یه صدای متفاوت مث یه جیغ خفه شده از خودت در میوردی که الان وضوح صداش بیشتر شده و موقع بازی و ذوق و دست و پا زدن جیغای تقریباً بنفشی هم همراشونه
  • گهگداری هم تلویزیون میبینی اونم مدت شاید 5 دقیقه بدون حرکت مث برنامه های رنگوارنگ مث فتیله ، برنامه کودک، تبلیغ های پر سروصدا
r2p2afz5dfnc9pys8xsa.jpg
  • شیشه شیر که متاسفانه نمیخوری
  • پستونک که اصلاً نخوردی و دیگه هم نمیگیری
  • راستی در تدارک وسایل کمک غذایی ام برات که ایشاله از هفته بعد برات شروع کنم خدا کنه فقط مشکل بد غذایی با هم نداشته باشیم  
  • راستی از اون بابایی ها هم هستی خفن، که شب که بابا میاد تا وقتی گشنه ات نشه مامان بی مامان و شیرجه خودتو ول میکنی تو بغل بابا و حال میکنید با هم

محمد حسین لباس پوشیده بابایی منتظر بابا که برن گردشخنثی

w25vjm5b8wih1zhnytj.jpg

در نهایت خدا کنه هر جور هستی و هر جور میشی به بابا جون بری و الگوت بابا باشه

اینم آخرین ورژن عکس محمد حسین که دیگه دوربین رو میفهمه و ژست میگیره جلوش

0x32up4vjvm4v50l2nh.jpg

راستی فردا میخواهیم بریم اداره با هم خدا کنه که کارا خوب پیش بره

آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن و شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکر بخاطر همه چیز 




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/8/21 توسط parial

سلام عزیز دلم

خوب بخوابی خوشگلم

الان ساعت 2 و 30 دقیقه بامداد هست و قابل توجه بابا جون که تا این موقع بیدار نشستم دارم برای ناهار فرداشون غذا می پزم اگه این سرما خوردگی امونم بده خیلی خوب میشه

امشب عمو جون حسین که یکی از بهترین دوستای بابایی هست به همراه خونواده خوشحالمون کرده بودن و خونه ما اومده بودن و اونم با دو تا گل خوشگل و دوست داشتنی شون که محمد امین که 2 سال و فکر کنم یک ماه نشده باشه و علی کوچولوی خوردنی  که 40 روز از محمد حسین مون بغلکوچیکتر بود و محمد حسین از اونجا که ما بچه کوچیک تو فامیل نداریم براش خیلی جالب بود یکی مث خودش کنارشه و خیلی دوست داشتم تو فکرش بودم و می فهمیدم الان داره علی خوشگل و به چه شکلی میبینه و چی فکر میکنه

در هر صورت پسر عموهای محمد حسین افتخار دادن و چند تا عکس با محمد حسین انداختن که روی گل دوتاشونو می بوسمو ازشون تشکر میکنمبغل

محمد حسین و محمد امین و علی کوچولو

dg5ytocw4lct2jc9epq.jpg

علی و محمد حسین
wro2hwhmzq8onufgb7g.jpg

اینم خیلی دلم میخواد ببینم همو چجوری میبینننیشخندیول
ox9kq31c2efnp3h3xu2v.jpg




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/8/13 توسط parial

سلام خوشملمماچ

امیدوارم که گردش دونفرمون بت خوش گذشته باشه هر چند هوا سوز داره یه مقدار ولی اون چشای کنجکاو و خوشگلت از زیر کلاه که همه چیو میخواهی چک کنی و هیچ لبخندی و که عابرا و خانمهایی که میشناسنت رو جواب نمیدی و مث ادم بزرگا نگاشون میکنی و قربون برم که بیرون رفتن و دوست داری و موقعی که برمیگردیم زودی خوابت میبره.فرشته خوشگل من دوستت دارم

دیشب هم خانم دایی جون مرتضی یه نی نی پسر خوشگل مث تو بدنیا اورد و امیدوارم که سالم و سلامت باشه و فرزندی صالح برا پدر مادرش باشه

دایی جون مرتضی بابا شدنت مبارک

کاش میتونستیم پیشت باشیم و تو خوشحالیت بیشتر سهیم باشیم

خیلی مراقب خودت باش و به پسر دایی که فارسی هم یاد بده  بگو عمه خیلی دوستش داره و منتظریم که با همدیگه زودی بیارینش ایران که روی ماهشو ببینیم        

بوسمژهبغل

BirthdayWish.gif Happy Birthday image by loveej

 




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/8/13 توسط parial

خوشگل نازنینم

محمد حسین من و بابایی

امروز پنج ماهه شده

5 ماهگیت مبارک

 

شکر خدا و ایزد منان   که تا الان هیچ آزار و اذیتی برا ما از لحاظ سختی بچه داری نداشتی و فقط کارهای روتین رو باید برات انجام میدادیم و یه جاهایی هم اگه دیر میشده خودت صبوری بخرج میدادی

الان دیگه خوابت کامل هست شبها و از شب تا فردا حدود 10 الی 11 خوابی و بعد از اونم از 12 و نیم تا 2 و بعد از 4 تا 5 و یه میانگینی بین این حدود و وسطای اونم مشغول بازی هستی و از خودت صدا در میاری و لبت وگاز میگیری

البته از اصواتت بگم

وقتی که شیر میخوری و اگه یه ذره اصرار کنم در حد البالو قرمز میشی و صدای ممتد در میاری که نمی خواهی و اصرار نکن مادر جونم

یه مدتی هم هست جلو عکسا که نگه ات میدارم و یه کلمه رو چند بار تکرار میکنم و بعدش به تو میگم که حالا نوبت توئه یه صداهایی میگی که فکر کنم همون کلمه رو داری تکرار میکنی

رو شکم افتادن رو هم که مث بلبل بلد شدی      

فقط یه غلت زدن رو مونده بود که اونم بابایی کشف کرده و فکر کنم مدتا بلد بودی ولی من ندیده بودم

فردا هم برا قد و وزنت ایشاله میبرمت   

ها راستی پاهاتم با دست میگیری و هی با تعجب نیگاشون میکنی

در ضمن دیگه تلفن نمیتونم حرف بزنم برا اینکه قبلش باید بدم شدم حرف بزنی

اونم بلد شدی و سیمشو میکشی و اوایل صدا از تو گوشی که در میومد دهنتو میذاشتی تو گوشی و حرف می زدی ولی الان خیلی با شخصیت تو دهنی تلفن حرف میزنی اونم با بالا و پایین کردن صدات که فکر کنم یه مطلبی رو داری میگی که ما نمی فهمیم که دیشب خاله جون مریم که از رشت اومد و تو پشت تلفن داشتی کوچولو کوچولو براش حرف میزدی

الهی من بمیرم برات مامانی

الهی که قربون اون چشات برم که بقول بابا جونی زیر و رو میکنه آدمو

بهر حال قربون همه حرکات و رفتارای با شخصیت و بزرگونه ات بشم که وقتی نیگات میکنم نگاهات بزرگونه است و توش هزارتا حرف هست

دوستت دارم یه عالمه




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/8/13 توسط parial

عزیزک خوشگلم سلامبغلامشب دختر عمه اشرف قراره بیان خونمون دیدن توقلب و هی در رفت و امدم پا سیستم و مشغول شام پختنم و اومدم که تاریخ امروز و تو وبلاگت ثبت کنمقلب

امروز تو تاریخ شمسی تولد امام رضا هست

که میشه هشت هشت هشتاد و هشت تولد امام هشتم88/8/8

 

امام رضا جونم تولدت مبارک باشه

  

 امیدوارم که بازم بطلبی بیابیم پابوستون آقا!

3emwacxxdwoool27sdv.jpg




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/8/13 توسط parial

سلام عشق شیرینم

دیروز با هم رفتیم برای قد و وزن پنج ماهگیت و دیگه برخلاف ماه گذشته که از در واکنیساسیون تو میرفتیم و میزدی زیر گریه ، گریه نکردی و خانمه که دیگه ما رو میشناسه و هر بار با تو کلی حرف میزنه و تا دیدت گفت وای این زشته که باز اومد و بعد گرفتن قد و وزنت و گفتن اینکه شکر خدا همه چی طبیعیه و خوبه و باید ماه بعد بریم واکسن برات بزنیم که موقع برگشت رفتیم خونه مامان و مامان هم کلی بات حال کرد و اومدیم خونه

این روزا احساس میکنم که زمان خیلی تندتر میگذره هم دوست دارم زود بزرگ شی هم دوست ندارم مرخصیم تموم شه

یه ماهه دیگه باید تنهات بذارم و برم سرکار تازگی هم متوجه شدم که شیشه نمیگیری و دنبال یه راهکارم که چکار باید بکنم هیچی بذهنم قد نمیده

از یه طرف میخوام کارمو ول کنم بخاطرت و از یه طرف میگم نه

تو اینمدته خیلی سعی کردم که کارمو عوض کنم و راهمو نزدیکتر کنم بت که مدیر کلمون هنوز موافقت نکرده و گفته کسی نمیتونه کارمو انجام بده ولی خدا کنه که موافقت کنهنگران

خیلی مغزمو درگیر خودت کردی هیچکی این احساس اینروزای منو نمیتونه درک کنه

فکر میکنم از تو دارم خورد میشم ، خیلی نگرانتم گل کوچیک بیگناه من ، فرشته زیبای من، شیشه عمرم نگرانتم ، خیلی بهت وابسته شدم ، به اون خنده و گریه هات

چجوری آخه من میتونم دقیقه ای ازت جدا شم ناز پسر من

خدایا خودت کمکم کن

خدا کنه این مشغله های ذهنی زودتر سامون بگیره

راستی داشتم میگفتمقد و وزن این ماهتو

قد:67سانتیمتر

وزن: 7150 گرم

زودی بزرگ شو پسرم




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/8/13 توسط parial

سلام محمد حسین خوشگلمبغل

این هفته مهمانها و عزیزانی داشتیم که بخاطر دیدن تو اومدن پیشمون و خوشحالمون کردن   ولی مهمونای عزیزتری داشتیم که با اینکه خیلی کار داشتن بخاطر دیدن تو خوشگلم پاشدن و اومدن و ما رو خوشحالتر کردن   که بخاطر همین یه مقدار دیر وبلاگتو آپ کردم

عزیز جون فاطمه   و بابا جون حاجی   از کاشان برا دیدن تو اومده بودن که خیلی وقته میخواستن بیان و عزیز سرماخورده بود و بخاطر تو صبر کرده بود که خوب شه و بیاد که تو سرمانخوری و بابا حاجی  هم طبق معمول هزارتا کار داشته از آژانس گرفته که دست عمو جعفر داده بود و تا کارای دیگه اشون رو که بتونه بیان پیش ما و پیش تو که ازشون تشکر میکنیم و مرسی که ما رو دوست دارن و مرسی که تو رو دوست دارن و فقط کم بودن پیشمون که اونم باز غنیمته و ازشون تشکر میکنیم و ایشاله بشه زودی ببینیمشون بازم

راستی نازنین عمو هم بعد ما رفتن مشهد و نازنین خوشگله هم مشهدی شده که ایشاله زیارتشون قبول باشه و خوشبحالشون که رفتن مشهد

راستی مامانی دیشب کلی شجاع شده بود

دیشب بابا دیر اومدن خونه و بارندگی شدید و همراه باد و رعد و برقی بود که خونه و پنجره ها رو میلرزوند     که تو اون حین برق هم رفت و من شیرجه زدم تو رو تو تاریکی بغل کردم و جرات تکون خوردن نداشتم و موبایلمو جلو چشم تو گرفتم و روشن کردم که چشای تو توتاریکی گشاد شده و بود و من سعی میکردم همش بات حرف بزنم که نترسی ولی جرات نیگاه کردن به دور و ورمون رو نداشتم  و کلی حس مادری از خودم تراوش کردم که جای تقدیر و تشکر و داره  

میبوسمت نازگلکمبغل




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/8/13 توسط parial

یه سورپرایز بعد از برگشتن از کاشان

o3udys3o0pbhscw3hkcy.jpg

گوجه خوشگلا

zpvwbvn5ozfm63z7dize.jpg


ریحونای خوشمزه

ciugvq5rcu2nh5mjys1i.jpg

شوید و نعناع

25dc3vmy61yf05pbwblo.jpg



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/8/3 توسط parial

سلام عشق شیرینمبغل

امروز بابا جونی طبق قولی که به من و شما داده بود که جمعه هاشو خالی میکنه امروز رفته تا کارشو به کس دیگه ای واگذار کنه    و از جمعه اینده پیش ما باشه

خدایا این بابای مهربون رو برامون نگه دار و کاری کن که قدردان زحماتش باشیم  

آمینقلب

02jqkciokrqipdwx20i0.jpg



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/8/3 توسط parial

سلام عقشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

قربون اون موهات برم

امروز موهات رو که بلند شده بود و ریخته بود رو گوشات و پشتش هم بلند شده بود رو حسابی مرتب کردم

تا بابایی امشب بیاد و نظر رو بده

متعاقباً نتیجه رو اعلام میکنم

 




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/8/3 توسط parial
درباره وبلاگ

parial

parial_co@yahoo.com
bahar 20